کد مطلب:50461 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:212

کمبود داری و ناداری و تربیت











كمبودداری و ناداری انسان را در اسارت خود می گیرد و به صورت مانعی جدی در تربیت حقیقی عمل می نماید. در منظر امیرمومنان علی (ع) كمبودداری و ناداری مرگی سخت تر از مرگ طبیعی است، زیرا انسان گرفتار فقر و مسكنت در بهره مندی از تربیت فطری و سیر به سوی كمال حقیقی پیوسته با دشواری رو به رو می گردد و شكوفایی استعدادهایش آسیب می بیند و هیچ ستمی به انسان بالاتر از این نیست كه استعدادهایش سركوب شود و از زندگی معقول و معتدل و بستر مناسب برای سیر به سوی كمال حقیقی خود محروم بماند. امام علی (ع) در حكمتی نورانی فرموده است:

«الفقر الموت الاكبر.»[1] .

تنگدستی بزرگتر مرگ است.

امام (ع) با بیانی استعاری بدین حقیقت اشاره كرده است كه انسان تنگدست از خواسته ها و مطلوبهای خویش كه سرمایه ی زندگی مادی است محروم می شود و از این رو دچار تالم و تاثر می گردد و بالطبع از مقاصد خویش بازمی ماند و این مرگی بزرگتر از مرگ طبیعی است، زیرا اندوهها و سختیهای تنگدستی پیاپی انسان تنگدست را در طول زندگی اش در برمی گیرد و متاثر می سازد، اما مردن یك بار است و مصیبت آن نیز یك مرتبه.[2] با این نگرش است كه از امام (ع) روایت شده است كه فرموده:

«القبر خیر من الفقر.»[3] .

در گور رفتن از تنگدستی بهتر است.

حقیقت آن است كه كمبودداری و ناداری انسان را در تنگناهای گوناگون قرار می دهد و

[صفحه 92]

وجوه مختلف حیات معقول و انسانی او را تهدید می كند. پیشوای عدالتخواهان، علی (ع) در سخنی والا به فرزند خود محمد بن حنفیه درباره تنگدستی و پیامدهای مصیبت بار آن چنین فرموده است:

«یا بنی، این اخاف علیك الفقر، فاستعذ بالله منه، فان الفقر منقصه للدین ، مدهشه للعقل، داعیه للمقت.»[4] .

پسرم، همانا از تنگدستی بر تو بیمناكم، پس، از آن به خدا پناه ببر كه تنگدستی دین را زیان دارد و خرد را سرگردان كند و دشمنی پدید آرد.

پیامدهای تباهگر تنگدستی محدود به یك وجه خاص از تربیت نمی شود، بلكه كمبودداری و ناداری موجب افول در دینداری می گردد، زیرا اندیشه ی شخص مشغول تنگدستی می شود و انسان نیرو و توان لازم برای عبودیت درست و عبادت با نشاط را از دست می دهد، همچنین مهمترین شان آدمی كه خردمندی اوست، دچار سردرگمی و آشفتگی می گردد و در مرتبه ای نازل گرفتار می شود و نیز انسان در مناسبات و روابط اجتماعی خود آسیب می بیند و به كینه و دشمنی كشیده می شود.[5] بنابراین تبعات ویرانگر تنگدستی در همه ی وجوه فردی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جلوه می یابد. روایت شده است كه امیرمومنان علی (ع) به فرزند گرامی اش حسن (ع) درباره ی پیامدهای ویرانگر فقر چنین فرمود:

«یا بنی، من ابتلی بالفقر فقد ابتلی باربع خصال: بالضعف فی یقینه و النقصان فی عقله و الرقه فی دینه و قله الحیاء فی وجهه، فنعوذ بالله من الفقر.»[6] .

فرزندم، هر كس دچار فقر شود، به چهار خصلت گرفتار می شود: ضعف در یقین، نقصان در عقل، سستی در دین و كم حیایی در چهره، پس به خدا پناه می برم از فقر.

امام علی (ع) فقر را چنین سدی در برابر تربیت آدمی می دید و آن را می نكوهید و می فرمود:

«ان الفقر مذله للنفس، مدهشه للعقل، جالب للهموم.»[7] .

[صفحه 93]

بدرستی كه تنگدستی سبب خواری نفس و باعث حیرانی عقل و موجب پیدایش اندوههاست.

امیرمومنان علی (ع) گرفتار شدن در اسارت كمبودداری و ناداری را بستر بسیاری از آسیبهای فردی و اجتماعی دانسته و آن را نكوهیده ترین عوارض جامعه معرفی كرده و درباره ی آن تعابیری این گونه كرده است:

«الفقر طرف من الكفر.»[8] .

فقر نیمی از كفر است.

«الفقر ینسی.»[9] .

فقر فراموشی (و غفلت) می آورد.

«القله ذله.»[10] .

كمبود داشتن خواری است.

كمبودداری و ناداری با توجه به پیامدهای یاد شده اش مانعی سخت در برابر رشد و كمال آدمیان است و اعتدال فرد و جامعه را كه لازمه ی تربیت فطری است مختل می سازد، چنانكه امیر بیان، علی (ع) فرموده است:

«و ان عضته الفاقه شغله البلاء.»[11] .

اگر آدمی به تنگدستی گرفتار شود، به بلا دچار شود.

با چنین دیدگاهی به كمبودداری و ناداری، امام علی (ع) در رفع آن برای ایجاد زمینه ی مناسب تربیت می كوشید و از آن به خدا پناه می برد و می فرمود:

«اللهم انی اعوذ بك ان افتقر فی غناك.»[12] .

خدایا به تو پناه می برم از آنكه در سایه ی بی نیازی ات نادار مانم.


صفحه 92، 93.








    1. همان، حكمت 163.
    2. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 335.
    3. ابوجعفر محمد بن یعقوب الكلینی، الكافی، صححه و علق علیه علی اكبر الغفاری، دارالكتب الاسلامیه، طهران، 1388 ق. ج 8، ص 21.
    4. نهج البلاغه، حكم 319.
    5. ن. ك: شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، صص 402 -401.
    6. محمد بن محمد الشعیری، جامع الاخبار، تحقیق حسن المصطفوی، مركز النشر كتاب، طهران، 1382 ق. صص 129 -128.
    7. شرح غررالحكم، ج 2، ص 498.
    8. محمد باقر المجلسی، بحارالانوار الجامعه لعلوم الائمه الاطهار، الطبعه الثالثه، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق. ج 78، ص 12.
    9. غررالحكم، ج 1، ص 12.
    10. بحارالانوار، ج 78، ص 12.
    11. نهج البلاغه، حكمت 108.
    12. همان، دعای 215.